همواره یکی از موضوعات چالش برانگیز در ایران بحث تحزب و آسیبشناسی کارکرد احزاب در ایران است و آنچه مسلّم است هنوز بنا بهدلایل مختلف درمورد احزاب با مشکلات عدیدهای مواجه هستیم و اینکه چرا حزب به عنوان چرخ دنده دموکراسی در ایران بهصورت کامل پا نمیگیرد سوالی است که پاسخهای مختلفی تاکنون به آن داده شده است. از اینرو برای کالبدشکافی دقیق این مساله سراغ دکتر جواد اطاعت رفتیم که نه-تنها کار حزبی و تشکیلاتی کردهاند بلکه در این مورد صاحب نظر هم هستند.
در بسیاری از کشورهایی که تجربهی دموکراسیهای معاصر را دارند، همچون آمریکای شمالی، بیشتر کشورهای اروپا و حتی ژاپن در قارهی آسیا، روسای جمهور از دل احزاب معرفی و انتخاب میشوند. لذا از ابتدا استراتژی حزب مشخص و معلوم است و نظر رئیس جمهور هم بهدلیل حزبی بودن بر همگان روشن است. سؤال بنده از شما بهعنوان استاد دانشگاه در حوزه علوم سیاسی و از اعضای موسس حزب اعتماد ملی این است که چرا ما در خاورمیانه در کل و بهطور اخص در ایران کمتر شاهد این موضوع هستیم که رئیس جمهور با سازوکار حزبی انتخاب شود؟
این موضوع که مطرح کردید به ساختار حقوقی، نظام انتخاباتی و نظام سیاسی کشورها برمیگردد، اما از نظر حقوقی نظام کشورها به سه دسته تقسیم میشوند. نظام ریاستی مانند کشور آمریکا، نظام پارلمانی مثل کشور انگلستان و نظام نیمهریاستی و نیمهپارلمانی مانند کشور فرانسه. در ایران چون ساختار نظام حقوقی، مخلوطی از نظام ریاستی، نیمهریاستی و پارلمانی است بههمین دلیل حزب نمیتواند از نظر حقوقی جایگاه مناسبی پیدا کند. مثلاً در کشور انگلستان نظام پارلمانی است و در نظام پارلمانی رهبر حزب اکثریت بهطور طبیعی نخستوزیر میشود و کابینه خودش را از بین هم حزبیهای خود انتخاب میکند و بدین ترتیب کشور را اداره میکند. اگر در برنامههای خود موفق بودند در پنج سال بعد مردم به آن حزب و رهبرانش رأی میدهند و اگر ناموفق بودند تغییر میکنند. در ایالات متحده آمریکا نظام ریاستی وجود دارد. مردم مستقیما به رئیس جمهور معرفی شده از سوی احزاب رأی میدهند از سوی دیگر پارلمان و مجلس هم جداگانه از طرف مردم انتخاب میشوند و چهبسا رئیسجمهور از یک حزب و اکثریت مجلس از احزاب دیگر باشد و با سیستم تقابل و تعادل کار را پیش ببرند. در کشوری مثل فرانسه هم که نظام نیمهریاستی و نیمهپارلمانی دارد رئیس جمهور از سال ۱۹۶۵ و با اصلاح قانون اساسی با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود و با اکثریت پارلمان نخست وزیر را تعیین میکنند.
اما در کشور ما به لحاظ ساختار حقوقی نه نظام ریاستی وجود دارد و نه نظام پارلمانی و نه نظام نیمهریاستی و نیمهپارلمانی. در اینجا ما یک مشکل ساختاری داریم که احزاب نمیتوانند خیلی نقشآفرینی کنند. مشکل دیگر هم به ساختار سیاسی برمیگردد که احزاب محصول دموکراسی هستند که کشور ایران در پروسه دموکراتیزه شدن قرار دارد. یعنی ایران کشور دموکراتیکی نیست که احزاب در آن رشد کنند و فعالیت نمایند و بتوانند آنطور که باید و شاید ایفای نقش کنند. نکته بعدی به نظامهای انتخاباتیِ برمیگردد. در نظامهای انتخاباتیِ اکثریتی معمولا ما شاهد نظام دو حزبی هستیم. در ایران نظام انتخاباتی اکثریتیِ دو دوری حاکم است و بههمین دلیل احزاب زیادی داریم که در قالب دو جبههی سیاسی آرایش گرفتهاند: جبههی اصلاح طلبان و جبههی محافظهکاران. اگرچه حزب در ایران آنگونه که باید و شاید ایفای نقش نمیکند تا حدودی جریانهای حزبی برای مردم شناخته شده هستند و دولتهایی هم که به قدرت میرسند در این سالها از جریان محافظهکار بودهاند یا از جریان اصلاحطلبان. اینکه ما بخواهیم و ابتکار داشته باشیم با نبود ساختار حزبی منسجم و توانمند دولت حزبی تشکیل دهیم خیلی دور از ذهن است. من فکر میکنم در کشورهایی مثل ما بحرانهای زیادی وجود دارد و درعینحال چون احزاب نهادینه شده وجود ندارند، اگر بخواهیم صرفاً از درون احزاب اعضای کابینه را انتخاب کنیم ممکن است افراد ضعیفی انتخاب شوند و بسیاری از افراد توانمند که در جامعه وجود دارند و از لیاقت و شایستگی بالایی برخوردار هستند؛ اما لزوما عضو یا وابسته به هیچ یک از احزاب یا جریان های سیاسی نیستند مورد استفاده قرار نگیرند. بنابراین بهنظر میرسد در کشورهایی مثل ایران ترجیحاً باید اصل را بر شایستهگزینی قرار دهیم و خودمان را محدود به احزاب و جناحهای سیاسی نکنیم. کافی است اعضای کابینه نسبت به مردم و رئیس جمهور تعهد داشته باشند و برای پیشبرد امور از هماهنگی و انسجام لازم برخوردار باشند.
جهت خرید این شماره ماهنامه قلمیاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.
- قلمیاران
- کد خبر 11523
- پرونده ویژه
- بدون نظر
- پرینت