- قلم یاران - http://ghalamyaran.com -

روایت‌شناسی شعر ناگه غروب کدامین ستاره؟

«ما

فاتحان قلعه‌های فخر تاریخیم

شاهدانِ شهرهای شوکتِ هر قرن

ما

یادگار عصمتِ غمگینِ اعصاریم.

ما

راویانِ قصه‌های شاد و شیرینیم…»

مهدی اخوان ثالث

عموم شاعران بر سه دسته‌اند. گروه نخست، شاعرانی که از آثار پیشینیان تقلید می‌کنند؛ این‌ها را شاعران کوچک می‌توان نام نهاد. گروه دوم، شاعرانی هستند که به روال سلیقه و پسند مردم شعر می‌نویسند؛ این‌ها هم شاعران متوسطی هستند. اما گروه سوم، شاعرانی‌اند که جور زمانه کشند و تن به بلا سپرند تا سلیقۀ شعری برای مردم شعرخوان بسازند؛ بی‌تردید این دسته از شاعران را بایسته است که شاعران بزرگ خطاب کنیم. تاکنون تجربه نشان داده است که در هر قرن به تعداد انگشتان دو دست ممکن است شاعر بزرگ داشته باشیم. نیمی از این‌ها معمولا در زمان خود کشف می‌شوند و خوانده می‌شوند و ستوده می‌شوند و نیمی دیگر، پس از مرگشان زمانی می‌گذرد تا مشمول آن «شدن‌ها» بشوند. مهدی اخوان ثالث یکی از همان انگشت‌شمار شاعران گروهِ سوم است که خوشبختانه در زمان زیست‌اش کشف و خوانده و ستوده شد. اما از آن جایی که بلور شعر اخوان وجوه بسیاری دارد، هر چه زمان می‌گذرد وجوه دیگری از این بلور رخشان کاویده و شناخته می‌شود. شاهد آن هم، ده‌ها کتاب و مقاله و پایان‌نامه و … است که در طی این سال‌ها منتشر شده است. اخوان ثالث شاعری بود که در دورۀ حیاتش نه موج ساخت و نه مکتب. اما در طی گذشت زمان، همۀ این‌ها از شعرش استخراج شد؛ به همین سادگی. البته به همین سادگی‌ها هم نبود و نیست که توضیحش در این مجال کوتاه نمی‌گنجد. جریان شعر نیماییِ خراسانی را با پدیدآوردن شیوۀ نیماییِ خراسانی نهادینه کرد. با تبیین تئوری نیما در آثار پژوهشی‌اش مکتب شعر نیمایی دلخواهش را پی‌ریزی کرد. با زبان بی زبانی گفت: این گوی و این میدان! هر که مرد عمل است بسم ا… . و تاکنون هم دیده‌ایم که اندک کسانی مرد عمل بوده‌اند وگرنه می‌توانستیم دست‌کم پس از اخوان ۵۰ شعر نیمایی داشته باشیم که نداریم. فقط شلنگ تخته بوده است و بس. این پرونده قرار بود به مناسبت زادروز نود سالگیِ اخوان در اسفند ماه منتشر شود ولی از آنجایی که شهریور‌ماه به نوعی دیگر، سال‌روز جاودانه شدن اخوان هم است، گفتیم چه باک در شهریور ماه منتشر می‌کنیم؛ زیرا این اعداد بهانه‌ای بیش نیستند و اصل همان زوایای مشعشعِ بلور شعر کسی است که هنوز هم نادیدنی‌ها دارد و باید کاویده و دیده شود.

می‌توان گفت روایت در ادبیات در ساده‌ترین و عام‌ترین تعریف خود حکایتی است که قصه‌گو یا راوی آن را بازگو می‌کند. تمام متون ادبی را که دارای دو خصوصیتِ وجود قصّه و هنر قصه‌گویی هستند می‌توان یک متن روایی دانست، البته روایت فقط به عرصۀ ادبیات منحصر نمی‌شود. ردپایِ آن را در تمام جلوه‌های فرهنگی انسانی می‌توان یافت: در داستان، قصه، نمایش، اسطوره، تاریخ، رقص و در همه جا. جامعۀ بدون روایت وجود ندارد؛ چرا که جامعۀ بدون فرهنگ تصور‌ناپذیر است.

«از دیدگاه روایت‌شناسی (مورد نظر بارت) ادبیات خوب و بد، منحط و مترقی وجود ندارد، روایت روایت است، روایت خیلی ساده در جامعه وجود دارد، همچون خود زندگی» ۱ .  علی رغم این با توجه به موقعیت‌ها و نگرش‌های متفاوت افراد در ادبیات گونه‌های مختلفی از روایت وجود دارد، ولی «یافتن مرز دقیقی میان اشکال روایی همان‌قدر دشوار است که ترسیم مرزی قطعی میان تجربه‌های متفاوت افراد.»۲ ردّ اثر روایی در شکل‌های متفاوت ادبی قابل جستجو است، و همین امر دسته‌بندی روایت‌ها را مشکل می‌سازد، اما به طور کلی می‌توان روایت‌ها را با توجه به محاکات و داشتن زمینه‌های عینی یا ذهنی در دو قالب اسطوره‌–‌تاریخ تقسیم بندی کرد.

اسطوره «myth» همان واژه‌ای است که به دو شکل قصه «story» و تاریخ History وجود دارد؛ بنابراین می‌توان گفت اسطوره از یک سو به افسانه و دروغ می‌رسد و از طرف دیگر با وقایع واقعی سر و کار دارد، بسیاری از حوادث و اتفاقات تاریخی، مذهبی و واقعی با گذر زمان با شاخ و برگ‌هایی که به آن‌ها داده شده است ظاهر اسطوره و افسانه یافته‌اند؛ بنابراین «اسطوره بیانی است که ژرف‌ساختِ آن حقیقت و تاریخ (در نظر مردمان باستان) و روساخت آن افسانه باشد.»۳

اشکال اسطوره‌ای اگر چه متعلق به روزگار کهن است، اما گذشت قرن‌های طولانی نتوانسته است ارتباط آن را با دنیای امروز قطع کند، در دنیای امروز بن‌مایۀ بسیاری از فیلم‌ها، داستان‌ها، روایت‌های ادبی از اسطوره گرفته شده است، در واقع همان‌گونه که انسان‌های کهن در جواب سؤال‌های بی‌پاسخ خود به ساختن اسطوره رو می‌آورند، انسان امروز نیز در پاسخ به تخیل‌ها و پرسش‌های بی جواب خود در مورد عصر پیش از تاریخ و گاهی آینده به اسطوره رو می‌آورد.

در ادبیات معاصر، «برخی نویسندگان اروپایی عقیده داشتند که شاعران جدید برای خلق ادبیات عالی باید دستگاه اساطیری بیافرینند که در آن بینش‌های کهن اساطیری با یافته‌های جدید فلسفی و علمی در هم آمیخته باشد، شماری از نویسندگان جدید نیز مدعی شده‌اند که وجود یک دستگاه کامل و منسجم اساطیری، چه کهن و اصل باشد؛ یعنی موروثی و چه جعلی و جدید برای ادبیات ضرورت دارد.۴»

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.