- قلم یاران - http://ghalamyaran.com -

اباذری و همسرایان دانشکده علوم اجتماعی

من پیش از این نیز یکی دو بار نقدی بر سخنان یوسف ابازری نوشته‌ام. تاکنون، استاذنا (با دال معجمه) پیشتر به تک‌گویی عادت داشت، اما از زمانی که به دنبال یاوه‌بافی‌های پی- در- پی عرصه بر او تنگ شده، گروه همسرایانی، با دیگر سوته‌دلانِ دانشکده‌ای که گویا متکفِّل «علوم اجتماعی» کشور در دانشگاه مادر است، فراهم آورده تا بتواند تصفیه حساب‌های خود را با مایه گذاشتن از دانشگاه و علمای دانشگاهی به انجام برساند. در آن دانشکده، مانند بسیاری از دیگر رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی، چنان‌که خود استادان آن گروه‌ها می‌نمایند، من چیزی جز از شعبه‌هایی از احزابی که در کشور وجود ندارد نمی‌توانم دید. جای شگفتی است که آن‌جا که پای تصفیۀ حساب با مخالفان و دفاع از منافع گروهی به میان می‌آید، به قول صدر مائو، «تضاد آنتاگونیستی» چپ اولترا انقلابی با برادر حزب ﷲ که در زندگی جز «دغدغۀ توضیح آزادی و دین» ندارد به صلح تبدیل می‌شود و با هم سر خوان یغمای دانشکده می‌نشیند.۱ اگر امید می‌داشتیم که چنان ائتلافی که میان نمایندگان و شاخه‌های آن احزاب مفقود در این دانشکده ایجاد شده روزی در کشور هم ممکن شود می‌توانستیم به آیندۀ کشور سخت امیدوار باشیم. بدیهی است که من چنین امیدی نمیتوانم داشته باشم، که البته موضوع بحث من هم نیست، اما این چند سطر را به مناسبت تشکیل این گروه همسرایان می‌نویسم که بگویم تا چه اندازه‌ای این ترکیب صداهای بدآهنگ گوش ما را می‌آزارد و باید زمانی کسانی به پایان دادن به انتشار چنین صداهای ناهنجاری از طریق رسانه‌ها همّتی بگمارند.

آزادی بیان به معنای آزادی «بیان» است، یعنی حرف معقول زدن، و گرنه کسی که عقل سالمی داشته باشد نمی‌تواند از آزادی یاوه‌گفتن دفاع کند. بخش عمده‌ای از آن‌چه از جامعه‌شناس شفاهی تاکنون صادر شده، بی‌هیچ تردیدی، در بهترین حالت، مندرج در تحت همین یاوه‌گفتن بدون مأخذ و مبناست. البته، آن‌چه به نَفْسِ یاوه گفتن مربوط می‌شود، موضوع بحث من نیست، مصداقِ خود کرده را تدبیر نیست؛ فکر می‌کنم بحث با کسانی مانند ابازری، فکوهی و شرکا، از این حیث که شهروندان آزاد هستند، اتلاف وقت است، اما آن‌گاه که به عنوان استادان دانشگاه مادر، که یاوه‌های خود را با ارتزاق از جیب مردمی می‌بافند که اکثریت آنان زیر خط فقر قرار دارند، جای آن دارد که کسانی آنان را به جای خودشان بنشانند! یعنی به خود آنان و متولیان دانشگاه توضیح دهد که ابازری و شرکا دانشگاهی نیستند و دولت حق ندارد از بابت یاوه‌هایی که تحویل دانشجویان و مردم می‌دهند جیب مردم را خالی کنند! در هیچ دانشگاهی نمی‌توان یک رساله نوشت و سی سال از بابت آن حقوق از بودجۀ دولت گرفت. دانشگاه اگر از شعبه‌های احزاب سیاسی عدمی فراهم نیامده بود، کسی مانند ابازری می‌بایست سال‌ها پیش به عنوان معلم فاقد صلاحیت اخراج می‌شد. دانشگاه و وزارت علوم باید حدود سی صد صفحۀ تنها کتاب استاد را به کلِّ حقوق دریافتی سال‌های خدمت تقسیم کند و بداند که استادان ضد نولیبرال و منادیان بازگشت به آل احمدها و شریعتی‌ها چه کلاهی سر آنان و ملّت گذاشته‌اند.

گویا دانشگاه با چنین استادانی می‌خواهد جایی و مقامی در میان دانشگاه‌های جهان برای خود دست- و- پا کند! دانشگاهی که چنان انضباط و نظم و ترتیبی نداشته باشد که استادانی که حتیٰ فارسی نوشتن نمی‌دانند آن را به تیول خود تبدیل کنند، بدیهی است که نمی‌تواند جایی و مقامی در میان دانشگاه‌ها داشته باشد! مهم‌ترین دلیل بر این مدعا نمایش دفاع از رساله‌ای در حدِّ کارشناسی ارشدی است که ابازری و همسرایان در دانشکدۀ علوم اجتماعی برگزار کرده‌اند تا بگویند که «جواد طباطبایی سرشت‌نمای وضع فکری دهۀ نود» است. آیا این تفِ سربالایِ استادان اعترافِ به این نیست که در دهۀ نود نیز دانشگاه، مانند دهه‌های شصت تا هشتاد، در تعطیلی به سر خواهد برد؟ به نظرم استادان چیزی را فهمیده و در ساده‌لوحی خود اعتراف کرده‌اند که در میان «سرشت‌نمایان وضع فکری دهۀ نود» نیز استادان دانشگاه مادر حضور نخواهند داشت، که البته چنین خواهد بود، زیرا استادان به مفت‌خوری و کار نکردن عادت کرده‌اند و در چنین سنّ و سالی هم بعید است که بتوانند کاری بکند.

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.