قائم مقام تجدد
شما اینجا هستید
تاریخ » قائم مقام تجدد

مسئله‌ی ایران امروز به موضوعی پیچیده مبدل شده است. این امر الزامات تأسیس اندیشه جدید در این سرزمین را بیشتر کرده است. از همین روی، برای فهم صحیح از ایران نیاز به بازگشت به تاریخ و سنت ایرانی و کوشش برای شناخت مفاهیم سازنده‌ی ایران را بر اساس مواد تاریخ خود داریم. برای فهم درست از تاریخ ایران بایستی از نگاه‌های «پرده پندار» و «ایدئولوگ» به تاریخ و همچنین تحلیل‌های ماجراجویانه  و هزارویک‌شبی شرق‌شناسی البته نه در جبهه‌ی «ادوارد سعید» عبور کرد. به‌طوری‌که بتوان ماده تاریخ ایران را بر مفاهیم اصلی خود سوار کرد.

بایسته است که  ایران‌شناسی را به سمت نظریه‌پردازی  هدایت کرد و ایران‌شناسی را که به تعبیر «اشپنگلر» به امان لغت‌شناسان رها شده، از این چنگال رها کرد. فارغ از ایران‌شناسان غربی که مفاهیم برساخته شده از سنت خود را به ماده‌تاریخ ایرانی آورده و همان مفاهیم را به تحلیل گذاشته‌اند، مشکلی دیگر در ایران‌شناسی وطنی وجود دارد و آن‌هم خوانش ایران در پسِ پرده‌های ایدئولوژی است که فهم حقیقی از ایران را مشکل‌تر می‌کند. این ایران‌شناسی، که بیشتر مصلوب به اندیشه‌های چپ‌گرایانه است، به گفتار ایران‌شناسان روس تعلق دارد که با اتکا به موضوعاتی چون «برده‌داری»، «فئودالیسم» و «سرمایه‌داری و سوسیالیسم» بوده است. با نگاهی به محصولات این جریان می‌توان به شکافی که این قوم در تلاش فهم ایران کرده‌اند، پی برد. تاریخ‌نگاری ایران در چنگال خون‌آلود و نفرت پراکن تاریخ‌نویسی‌های «ابوذر گونه» گرفتار شده است و هنوز به گلوی فرهنگ ایرانی  چنگال انداخته و به دنبال قطع نفس فرهنگ ایرانی است. این فهم «ابوذر گونه» هر نوع حقیقت تاریخی خارج از دایره فهم ایدئولوژیک خود را به مفاهیمی محکوم می‌کند که با اندک آگاهی، انسان درمی‌یابد که روح تروریسم در آنها هنوز زنده است؛ حال شاید بتوان نام آن را تروریسم فرهنگ و تاریخ نهاد. این گروه هر نوع خوانش ملی و حقیقی و ناب از تاریخ را به مفاهیم وهم‌آلود و هراس‌آور تهدید و منتسب می‌کنند و بدین روش تاریخ و فرهنگ ایرانی و هواخواهانش را در رعب و وحشت و هراس قرار می‌دهند که به‌درستی همان عملیات تروریستی است که نه به انتحار بلکه با افکار انجام می‌شود. از همین روی، خواندنِ تاریخ ایران برای رسیدن به خودآگاهی ملی برای ما واجب خواهد بود.

تاریخ ایران سرشار از فرازوفرود، تداوم و گسست است. با تورقی در تاریخ می‌توان این موضوع را دید. اما در حکومت قاجار ولیعهدی برگزیده شد و در کنار او صدراعظمی گذاشته شد که در فهم ایران و در تأسیس ایران در «آستانه تجدد» بسیار مهم‌اند. اصلاحات برآمده از سوی عباس میرزایِ ولیعهد و قائم‌مقام فراهانی صدراعظم وی که در دارالسلطنه تبریز مشغول خدمت به ایران بودند، باعث شد که بعدها در این شهر جنبش مشروطه‌خواهی و حکومت مردم به پیروزی رسد. «بدین‌سان، «تبریز» به این معنا نه اسم خاص، بلکه مفهومی عام به‌عنوان «آستانه»ی دوران جدید، آزادیخواهی و حکومت قانون است»۱٫ دراین‌باره باید این نکته را افزود که تبریز مرکز پیروزی مشروطه‌خواهی بود اما نه به این معنا که فقط تبریزیان در این پیروزی شرکت داشتند. بلکه مردمان ایران همچون بسیاری از تبریزیان از این شهر به‌عنوان مرکز خود استفاده کردند. با این مقدمات به بررسی چند عامل و کنش عباس میرزا و میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی می‌پردازیم.

 

نخست جنگ‌های ایران و روس:

شش سال پس از سال ۱۲۱۳ هجری که فتحعلی‌شان قاجار فرزند خود را به‌عنوان ولیعهد به دارالسلطنه تبریز منسوب کرد، جنگ بین ایران و روسیه روی داد. این اتفاق نخستین رویارویی ایران بافرهنگ و مظاهر تمدن جدید در غرب بود. ایرانیان برحسب نحوه‌ی نظام اندیشه خود که در مدار منطق سنت می‌چرخید ارتشی سنتی بر اساس نظام ایلاتی و عشیره‌ای داشتند که یک‌باره خود را مقابل ارتشی منظم، دارای نظم و امکانات جدید ازجمله توپخانه دیدند. دور نخست این جنگ‌ها در ۲ اکتبر میلادی۱۸۱۳ برابر با ۲۹ شوال ۱۲۲۸ هجری به پایان رسید که حاصل این اتمام عهدنامه گلستان و تسلط روسیه بر ایالت‌های شمالی ایران تا گرجستان بود. این  رویداد باعث شد که حاکمان دارالسلطنه‌ی تبریز به نتیجه‌ی اصلاح ساختارها برسند؛ اصلاحاتی که دور بعد جنگ‌ها مقداری از سرزمین‌های ایرانی مسخر شده از سوی روس‌ها را باز پس گرفت که با دخالت ارتش منظم روسیه و تصرف تبریز توسط آنها به پایان رسید. در این جنگ‌ها هرچند که ایران حاکمیت روسیه را بر مناطق داغستان، گرجستان و خانات باکو، شروان، گنجه، قره‌باغ و بخشی از تالش به رسمیت شناخت، اما به دلیل وجود ابهام در تعیین مرزها بین دو کشور و همچنین چیرگی بر سرزمین‌هایی که حاکمیت تاریخی ایران بر آنها بود و اهالی آنجا را مسلمانان ایرانی تشکیل می‌دادند، با موضوع شرعی نیز همراه شد و جنگ‌ها ازسر گرفته شد. تصرف تبریز توسط روس‌ها با شورش مردم همراه بود و قائم‌مقام فراهانی که به ترمیم و اصلاح ساختار نهاد حاکمیت پرداخت و مقدمات نگارش عهدنامه‌ی دیگر به نام ترکمانچای را فراهم آورد. در پنجم شعبان ۱۲۴۲ برابر با دهم فوریه ۱۸۲۸ این عهدنامه به امضا رسید و دفتر جنگ‌ها بسته شد و اما برگی جدید در تاریخ ایران شروع به نوشتن کرد که شوربختانه با از دست دادن سرزمین و «فروپاشی ایران‌زمین» همراه بود.

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

قلم یاران | ماهنامه فرهنگی و اجتماعی و ادبی