ایران؛ سازگاری یا ناسازگاری با فدرالیسم
شما اینجا هستید
اندیشه و حکمت » ایران؛ سازگاری یا ناسازگاری با فدرالیسم

نیازی به مقدمه‌پردازی و ورود به بحث انواع دولت‌های بسیط و فدرال و کنفدرال نمی‌شویم. این‌ها مطالبی است که به نظر ما خوانندگان می‌دانند. در اینجا بحث بر سر این است که فدرالیسم با وضعیت سیاسی و اجتماعی و زمانی ایران سازگار است یا نیست؟ چرا باید چنین پرسشی مطرح شود؟ چرا در گذشته مطرح نبوده است و مردم از هر ایل و تباری در این کشور بی آنکه پرسشی از آن‌ها شود آزادانه و با برابری از مزایای شهروندی برخوردار بوده‌اند؟

ایران را از لحاظ جغرافیای انسانی به درستی به موزائیکی از اقوام گوناگون تشبیه می‌کنند. زمانی که بحث فدرالیسم مطرح می‌شود، موزائیکی بودن جغرافیای انسانی ایران می‌تواند به سود یا زیان این بحث مطرح باشد. تنوع قومیت‌ها در ایران به ریشه‌های آغازین و شکل امپراتوری باز می‌گردد. در بین‌النهرین تمدن سومر نمونه آغازین پدیداری جامعه‌ای است که با توسعه دام‌داری و کشاورزی به تولیدی بیش از نیاز خود دست یافت و همین موجب بهره‌مندی از مزیت مبادله با اقوام مجاور و توسعه نفوذ و  اقتدار و پدید آمدن حکومتی مرکزی با شاخک‌های سلطه بر اقوام پیرامونی شد. بعدها همسایگان سامی آنان شامل آکِدی‌ها، بابِلی‌ها، آشوری‌ها به نوبت اقتدار مرکزی را عهده‌دار شدند و در حدود سه هزار سال پیش آن را در همدان کنونی به مادها تحویل دادند و تابع آن شدند. اگر امپراتوری را معادل شاهنشاهی بدانیم، به معنی حکومتی مرکزی است که مدیریت اقوامی گوناگون و پراکنده را با حفظ خودمختاری و خصوصیاتی ویژه بر عهده دارد و عملاً به معنی سلطه قومی بر اقوام دیگر نیست. چنین حکومتی در غرب و شرق ایران امروزی سابقه‌ای چندین هزار ساله دارد.  اما نخستین امپراتوری با گسترش در عرصه تاریخی ماد و آشور و بابل و توسعه بیشتر به سمت شرق به وسیله کورش از قوم پارس همراه با خویشاوندان مادی تشکیل شد. تأکید بر عنوان امپراتوری یا شاهنشاهی به این دلیل است که برای نخستین بار به جای سُلطه فاتحانه متمرکز حکومتی مشارکتی با حضور و خودمختاری اقوام تابعه تشکیل شد. دولتی که در قبال دریافت مالیات و سرباز دفاع مشترک از اقوام متحد را در گستره‌ای بزرگ که ابعادی بی‌نظیر از آسیای میانه تا دریای مدیترانه را بر عهده داشت. این گستره از شرق تا غرب شامل اقوام پارت، سکا، هپتالی، کادوس، ارمنی، گرجی، پارس، ماد، آشوری، بابِلی، یهودی، عرب، یونانیان و اقوام آسیای صغیر بود، این گستره در امپراتوری‌های هخامنشی، اشکانی، ساسانی، و تا حدود زیادی در خلافت‌های عربی ادامه یافت. نفوذ روزافزودن اقوام ترک شرقی، خصوصاً در دوران غزنوی و سلجوقی، و سپس فتوحات مغولان و اُزبکان موجب اختلاط بیشتر فرهنگی شد که زمانی رنگ عربی آن غلیظ‌تر شده بود، و زمانی تن به اقتدار بیشتر ترکان داد.

سابقه طولانی شاهنشاهی شبه فدرالی از زمان اشکانیان به بعد با گماردن شاهانی از میان شاهزادگان اشکانی و سپس ساسانی به حکومت ایالات پیرامونی رنگ متمرکزتر پیدا کرد، البته ارمنستان و گرجستان که در محدوده خود قوم یکدست‌تری بودند از خودمختاری سنتی بیشتری برخوردار بودند. از دوران پادشاهی طولانی اشکانی در تیسفون زبان پهلوی اشکانی که مادر زبان فارسی خراسانی امروزی است در تیسفون و مناطق غربی ایران نفوذ بیشتری یافت، به طوری که وقتی از نیمه قرن سوم هجری صفاریان و طاهریان و سپس سامانیان در سیستان و خراسان بزرگ مستقر شدند و زبان فارسی خراسانی، یعنی زبان حنظله بادغیسی، زبان فرخی سیستانی، زبان رودکی سمرقندی و عنصری و عسجدی و دقیقی و فردوسی توسی و ناصر خسرو قبادیانی زبان رسمی درباری شد، این زبان نسبتاً آشنای پارتی تدریجا در شمال و شرق ایران نیز رواج یافت. ترکان غزنوی که در سه نسل پروردگان نظامی دربار سامانی بودند، نیز زبان فارسی را زبان دیوانی و سیاسی خود می‌دانستند و گاه از ترکی در حوزه نظامی سود می‌بردند. این سنت از غزنویان به جانشینان سلجوقی و از آنان به خوارزمشاهیان نیز تسری یافت. سلجوقیان با انتقال پایتخت به اصفهان به همت خواجه نظام‌الملک توسی و خیام نیشابوری در انتقال فارسی دری به مرکز و غرب ایران کمک کردند، هرچند امیران آل بویه دیلمی پیش از آن‌ها زمینه‌هایی را در توسعه فارسی فراهم کرده بودند. تیره سلجوقیان روم که در قونیه استقرار داشتند، و سرانجام کارشان به سلاطینی مانند کیکاووس اول و دوم و کیخسرو  و کیقباد اول و دوم و سوم کشید نیز چنان که از اسامی‌شان بر می‌آید به کلی فارسی‌زبان بودند.

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

قلم یاران | ماهنامه فرهنگی و اجتماعی و ادبی