ایران ورای غوغاهای ایدئولوژیک
شما اینجا هستید
تاریخ » ایران ورای غوغاهای ایدئولوژیک

«ایران» مفهومی است که با توجه به  اصول بر آمده از آن می‌بایست آن را در چارچوپ فرهنگی، نه نژادی و پدید آمده از سوی غلبۀ یک گروه بر دیگران فهمید. «ایران‌زمین» والد مفاهیم مختلفی در پیرامون خود گشت. یکی از آن‌ها را می‌توان در چارچوب معنای«ایرانیان» به معنی مردمانی که در طول تاریخ این «مِلک»، «مُلک» و «حکومت» و «دولت» ساخته‌اند و مستوجب رخ دادن رویدادهای تاریخی شدند، فهم کرد. گفته شد که ایران به معنای مفهومی فرهنگی است، تا سیاسی و نژادی، از همین روی مادامی که در عرصۀ علوم انسانی و اندیشه سخن رانده می‌شود، بایست به این موضوع توجه داشت که مراد از «ایران» این ایرانِ محصور در مرزهای سیاسی فعلی و قطعه قطعه شده نیست. قدرت فرهنگی ایران که ریشه در اساطیر دارد و سپس در متونی چون اوستا و در ادامۀ آن وارد اندیشۀ شاهنشاهی ساسانی شد، چنان ستبر است که نقاط پیرامونی آن هرچند که اکنون بناءِ بر قوانین سیاسی و بین‌الملل ملّتی دارای دولت به حساب می‌آیند امّا در کنش‌های اجتماعی و فرهنگی بدون آنکه بخواهند عمل به اجرای «آنِ ایرانی» می‌زنند. به همین خاطر است که گوبینوی فرانسوی که در عهد قاجار سفیر کبیر فرانسه در ایران بود راجع به ایران چنین گفته است: «به عبث می‌توان بخشی از آن را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد؛ می‌توان نام ایران را از آن گرفت، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد. ایران در نظر من چون سنگ خارایی است که موج‌های دریا آن را به اعماق رانده‌اند، انقلاب جوّی آن را به خشکی انداخته‌اند، روی آن‌را با خود برده و فرسوده کرده است؛ اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط درهّ‌ای بایر آرامیده است.» ۱  با اتکاء به مفاهیمی که ایران را ساخته‌اند این موضوع برای ما مشخص می‌شود که این سرزمین فرهنگی و جغرافیایی که دولت‌های آن نیز بر آمده از فرهنگ درون جغرافیایی مشخص و گستردۀ آن بودند،  توانسته‌ است پایدار بماند خود را نگه دارد و پایدار خواهند ماند. فرهنگ این سرزمین از میان کثرت‌ها و اقوام مختلف در ایران وحدتی ساخت و این وحدت موجبات پدید آمدن دولت ایرانی را فراهم ساخت. این موضوع را با نظر به اجتهاد جواد طباطبایی در تاریخ ایران می‌توان بیان کرد. جواد طباطبایی دراین‌باره می‌گوید: «در کشورهای اروپایی، دولت‌ها ملّت‌ها را ایجاد کردند، اما در ایران، ملّتِ واحدِ اقوام گوناگون، در وحدت متکثر آن، حکومت‌ها را ایجاد کرده است. » ۲ . وانگهی هگل در درس‌های فلسفۀ تاریخ خود« مکانِ اصلی میانِ «خود » و «غیر» را «قلمرو شاهنشاهی ایران» (Persischer Reich)   می‌داند.» ۳  برای فهم اجتهاد هگل در فلسفۀ تاریخ راجع به ایران باید این موضوع را در نظر داشت که هگل ایرانیان را «ملّتِ تاریخی» می‌داند و منظور او از «قلمرو شاهنشاهی ایران» منظوری در معنای «ژئوپولتیک» نیست، «بلکه قلمرو یا اقلیمی روحی است و منظور از آن، قلمرو وحدتی ناپایدار است که به شهادت مأثوراتِ تاریخی یونانیان، در سرآغازِ تاریخِ این اقلیم میان اقوام فلات قارۀ ایران، سوریه، یهودیه، فنیقیه، ماوراءالنهر، و شمالِ مصر ایجاد شد. نسبتِ جدید میان«خود» و «غیر»، از نظر هگل، نخست در این قلمرو تاریخی پدید آمد. » ۴. پس از اشاره‌ای کوتاه به نگاه هگل از«مفهوم ایران» می‌توانیم نگاهی کوتاه به فلسفۀ تاریخ یاسپرس بیاندازیم که به نسبت با فلسفۀ هگل بسیار ساده‌تر است. یاسپرس آغاز تاریخ جهان را حدود ۵۰۰ پ.م می‌داند، دوره‌ای بین ۸۰۰ تا ۲۰۰ پ.م که جنبش معنوی و روحی انسان روی می‌دهد. در این دوره در نظر او انسانی پدیدار گشت که تا به امروز با او زندگی می‌کنیم. در این دوره، در چین کنفسیوس و لائوتسه و همۀ فلاسفه چین –  البته در نظر یاسپرس- پدیدار شد. در هند اوپانیشادها، در ایران زرتشت با تکالیف خود مبتنی بر نبرد بین خیر و شر، در یونان سوفسطایی‌گری و شکاکیت، و بعد هراکلیت، پارمیندس، افلاطون و هومر و تراژدی‌نوسان یونانی، توسیدد ۵ . به نظر یاسپرس در این دوره، یعنی دورۀ محوری تاریخ انسان به تمام هستی، و به وجود خویشتن و به مرزهای خودش آگاه شد. هولناکی جهان و ناتوانی خود را دریافت، پرسش‌های اساسی به میان آورد و تلاش کرد که  ازاین ورطۀ هولناکی که مقابل خود می‌دید به آزادی پناه برد و در عین حال که به مرزهای خود آگاه گردید والاترین هدف را برای خود معین کند. با این توضیح در خصوص اهمیت تاریخ محوری در نظر یاسپرس و وجود فرهنگ و تمدن ایرانی در این میان، به برخی از موضوعات پیرامون مفهوم ایران می‌پردازیم.

 

 

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

قلم یاران | ماهنامه فرهنگی و اجتماعی و ادبی