درک سطحی اصلاح‌طلبان از هابرماس!
شما اینجا هستید
اندیشه و حکمت » درک سطحی اصلاح‌طلبان از هابرماس!

در بررسی پدیدۀ روشنفکری در ایران، آنچه حائز اهمیت است، واکاوی تأثیرپذیری روشنفکران وطنی از اندیشمندان غربی به فراخور دگرگونی‌های سیاسی است، یعنی آنچه تاریخ روشنفکری ما را رقم زده است، انتخاب یکی از اندیشمندان یا مکاتب فکری غرب توسط روشنفکران وطنی به منظور برهم‌زدن مناسبات سیاسی بوده است. در دوره‌های مختلفی می‌توان این امر را با تعیین نسبت روشنفکر وطنی با مناسبات سیاسی نشان داد که چرا به طور مثال ژان پل سارتر قهرمان روشنفکری بوده است یا در دورۀ دیگر پوپر و یا دوره‎ای دیگر هابرماس به منجی روشنفکری وطنی مبدل شده است، بی‌گفت‌وگوست که همین تقیلد مبتنی بر سیاست‌زدگی، عاملی بر عدم تولید اندیشه در ایران بوده است، از این‌رو در این شماره برآن شدیم ضمن بررسی کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی: نوشتۀ دکتر علی پایا و مرحوم دکتر قانعی‌راد، به طرح این موضوع با دکتر علی پایا بپردازیم که به چه میزان طرح هابرماس در ایران سیاسی بوده است؟

 

سعید حجاریان یکی از مصاحبهشوندهها در پاسخِ، یکی از پرسشها میگوید «دیگر حرفهای آل احمد و شریعتی به درد ما نمیخورد، در شرایط آن زمان با حرفهای آنها نمیشد مدرنیته را نقد کرد»، آیا انتخاب هابرماس برای نقد مدرنیته، نوعی گسست از پوپر نبود که تا آن زمان بدنۀ اصلاحات متاثر از آراء او از طریق سروش بود تا به نوعی دین را با مدرنیته آشتی دهند؟

برداشت شما بدون شک در مورد شماری از اصلاح‌طلبان صدق می‌کند. واقعیت این است که آن گروه از اصلاح‌طلبان که پیشینۀ مطالعاتی‌شان عمدتاً علوم اجتماعی و سیاسی بود و احیاناً کمتر با آموزه‌های فلسفی آشنایی و یا به آنها علاقه داشتند، برنامۀ پژوهشی پوپر و رویکرد عقلانیت نقاد را چندان موافق ذوق خود نیافتند و به عکس بر مبنای شناختی که از آراء هابرماس برایشان حاصل شده بود، چنین پنداشتند که تکاپو در مسیر مدرن کردن دین و ارائه قرائتی سازگار با دین از مدرنیته را با آموزه‌های هابرماس بهتر می‌توانند به سامان برسانند.

اما تلقی این گروه از اصلاح طلبان، به توضیحی که در ادامه عرضه می‌کنم، چندان بر صواب نبود. واقعیت این است که در پروژۀ مشترکی که به اتفاق مرحوم آقای دکتر قانعی‌راد برای بررسی نحوۀ بهره‌گیری روشنفکران ایرانی از آراء هابرماس به انجام رسید، این نکته بزودی و با توجه به توضیحات خود مصاحبه شوندگان روشن شد که میزان آشنائی آنان با منظومۀ آراء هابرماس بسیار محدود است. اما از این هشدار دهنده‌تر آشکار شدن این نکته بود که لااقل برخی از مصاحبه‌شوندگان، همان شناخت محدود از آراء هابرماس را یا از طریق مطالعۀ‌ ترجمه‌هایی گرفته بودند که در میزان دقت و وثاقت آن‌ها تردید زیاد وجود داشت، و یا اگر مستقیماً به سراغ متون به زبان‌های اروپایی رفته بودند، میزان آشنائیشان با این زبان‌ها چنان نبود که به فهم دقیق و بی‌دست اندازی از متن‌های پُرغلِقِ هابرماس دست یابند.

همین عدم آشنائی دقیق موجب شده بود تا تقریباً (اگر نه تحقیقاً) تمامی مصاحبه‌شوندگان از همگرایی زیادی که میان آراء هابرماس (بخصوص در دوران پختگی فکری او و دور شدنش از آموزه‌های حلقه فرانکفورت) و اندیشه‌های پوپر برقرار بود، بی‌خبر باشند. حال آن که این نکته از سوی بسیاری از محققان اروپایی از جمله آنتونی گیدنز (۱۹۸۵)، آنگس هِلر (۱۹۷۸)، مری هسه (۱۹۸۰)، جرالد رادنیتسکی (۱۹۷۰)، لَری ری (۱۹۷۹)، ینا تامسن (۱۹۸۵)، جرمی شی یر مر (۱۹۹۶/۱۳۸۳)، جفری استوکس (۱۹۹۸)، مالاخی هاکوهن (۲۰۰۰)، و جفری استوکس (۲۰۱۶) مورد تأکید قرار گرفته بود. قرابت آراء پوپر و هابرماس در بردارندۀ یک نکته حائز اهمیت است که در مقدمۀ کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی به آن اشاره شده است. و آن این که اگر روشنفکران اصلاح طلب ایرانی بخوبی از پروژه‌های فکری پوپر و هابرماس اطلاع داشتند می‌توانستند بدون روی گردانی از آراء پوپر، ترکیب و تلفیق کارآمدی از آنها برای شرایط ایران فراهم آورند که فاقد ضعف‌های رویکرد هابرماس (که در مقدمه کتاب در باره آن به اختصار توضیح داده شده است) باشد، و در عین حال جنبه‌های اجتماعی و سیاسی آن برای شرایط خاص کشور، برجسته‌تر شده باشد. نگارنده در صدد بود با همکاری مرحوم آقای دکتر قانعی راد در این زمینه پژوهش‌های دیگری را به انجام برساند اما متاسفانه این اندیشه به واسطۀ عدم حمایت نهاد‌های اعطا کنندۀ امکانات مالی به پژوهشگران و نیز رویداد‌های دیگر، از جمله بیماری نابهنگام مرحوم آقای دکتر قانعی راد، جامۀ تحقق بخود نپوشید.

جهت خرید این شماره ماهنامه قلم‌یاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

قلم یاران | ماهنامه فرهنگی و اجتماعی و ادبی