«شعر دیگر» از مهمترین جریانهای شعری پس از نیماست که طی دهههای چهل و پنجاه، شاعران بزرگی منتسب به آن بودهاند؛ شاعرانی که در شعرشان زبان، جهانبینی و سلوک جدیدی ارائه دادند و حوزهای تازه از تخیل و نگاه شاعرانه را فراروی شعر معاصر گشودند اما هیچوقت چنانکه بایسته و شایسته آن جریان و شاعران آن بوده بدان پرداخته نشده است.
طی سالهای رفته، نام شاعرانی همچون «بیژن الهی»، «هوشنگ چالنگی»، «بهرام اردبیلی»، «پرویز اسلامپور»، «محمود شجاعی»، «قاسمهاشمینژاد»، «محمدرضا اصلانی»، «حمید عرفان»، «هوشنگ آزادیور»، «فیروز ناجی»، «رضا زاهد» و… به دلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و اقتضائات آن یا به دلیل منش فردی و انزواطلبی آنها یا بنابر عوامل دیگر همواره زیر سایه نام شاعرانی که منش و کنش اجتماعی- سیاسی بیشتری داشتهاند قرار داشته و اگرچه گاه شاعرانی همچون «احمد شاملو» و «یدالله رویایی» ذکر خیری از تکچهرههایی از شاعران «شعر دیگر» کردهاند اما خواسته یا ناخواسته هیچوقت تریبونی متناسب با جایگاه ایشان در اختیار شعر دیگر قرار نداشته!
این اما طی آن سالها موجب فراموش شدن نام و آثار آنها نشد و کتابهای زیراکسیِ «شعر دیگر» تا به امروز دست به دست شده است و شعر این شاعران برای مخاطبان جدی شعر، شعری آشناست و تاثیر آن بر برخی از جریانهای شعری پس از خود، همچون «موج ناب»، پوشیده نیست.
طی چند سال اخیر رویکرد جامعه شعری به این جریان تغییر کرده و «شعر دیگر» با اقبال عمومیِ بیشتر مواجه شده… و شاهدیم که هم ناشران برای انتشار آثار آنها به رقابت افتادهاند و هم مخاطبان این جریان، دیگر صرفا مخاطب نخبه نیستند و شعر آنها مخاطب عمومییافته و گاه در فضاهای مجازی شاهدیم گوی سبقت از شعرهای منتسب به جریان سادهنویسی را ربوده است. علاوه بر این، در میان شاعران جوان نیز موجی دوباره از «دیگر نویسی» به راه افتاده و با بازتولید شعر با ذهن و زبان شاعرانی از نسل اول و دوم «شعر دیگر» روبهرو هستیم.
حال این سوال با من است که آیا سطح سلیقه مخاطبان افزایش یافته و از شعرهای تخت و بیتوجه به زبان جریان سادهنویسی به شعر چندلایه و تودرتویِ «شعر دیگر» با زبانی بهشدت حساس به واژه، رسیده؟
آیا شرایط جامعه به سمت و سویی تغییر کرده که زمینههای بازخوانی این نوع شعر مهیا شده؟
یا ما با پدیدهای زمانمند مواجهیم و بهزودی با افول و فرونشستن تب «شعر دیگر» و سر برآوردن موجی دیگر مواجه خواهیم شد؟
آیا در بازخوانی شعر دیگر قرار بر نوشیدن مدام از همان آبشخور قدیم است یا قرار بر برداشتن آب از رودی رونده و مدام تازهشونده؟
از بازخوانی «شعر دیگر» در سالهای اخیر چه توشهای میتوان برداشت که در تضارب با تجربههای پیشین و پسین، پیشبرنده باشد و فصلی تازه فراروی شعر امروز باز کند؟
بسیار شنیده و گاه دیدهام که زیست شاعران شاخص «شعر دیگر» متناسب با شعرشان بوده اما آیا زیست متفاوت شاعر امروز میتواند به تولید شعری صادقانه از جنس شاعران دیگر در دهههای چهل و پنجاه منجر شود؟
طبعاً پرسشها بسیار است و مجالِ اندکِ این پرونده امکان پرداختن به تمام جوانب را سلب میکند اما بهقول جناب مولانا:
«آب جیحون را اگر نتوان کشید هم بهقدر تشنگی باید چشید»
امیدوارم با خواندن این ویژهنامه ضمن آشنایی بیشتر با تاریخچه «شعر دیگر»، زمینههای شکلگیری آن، مشخصهها و پارامترهای ویژه این شعر و… لااقل برخی از پرسشهای ما مخاطبان این پرونده، با پاسخی درخور مواجه شود.
جهت خرید این شماره ماهنامه قلمیاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.