در دو مقالهای که پیشتر از نظر خواننده گذشت، توضیح دادم که استاد حاتم قادری نه تنها عربی و انگلیسی نمیداند و فارابی نخوانده است، حتیٰ از زبان مادری خود نیز بهرۀ چندانی ندارد! و اگر ویراستار نهادِ مُعظمِ سَمْت، البته با ویرایشی نیمبند، به داد او نرسیده باشد، مانند مورد اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، بر سر کتاب او آن خواهد آمد که بر سر ترجمۀ فضیلت و سیاست بانوی بیچاره مریام گالستن آمده است، یعنی خواننده هیچ جملۀ با معنایی در آن پیدا نخواهد کرد. اینک، با این توضیح در زبانندانی و بیدانشی استاد قادری در حوزۀ اندیشۀ سیاسی در اسلام و ایران، میتوان دریافتی از سطح علمی اثری مانند اندیشههای سیاسی در قرن بیستم پیدا کرد. 2 پیشتر، گفتم که این «اندیشهها» در عنوان واحد درسی و کتابهایی به همین نام معادل political thought انگلیسی است، که در فهرست درسهای دانشگاه و بر روی صدها جلد کتاب نیز آمده، از جعلیات ایرانیان است، که درست نمیدانند «اندیشه» با «اندیشهها» چه فرقی دارد! اما زمانی میتوان تصوری از عمق فاجعه پیدا کرد که خواننده پشتِ جلدِ کتابِ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم را نگاه کند و ترجمۀ انگلیسی عنوان را از نظر بگذارند که مترجم انگلیسی آن نهاد مُعظم «اندیشهها» را با اجتهاد به رأی خود به thoughts برگردانده و، با بیاعتنایی به همۀ امکانات بسیاری که امروزه در دسترس همگان است، نگاهی به عنوان دیگر کتابهای موجود در کتابخانههای بزرگ نیانداخته است تا بداند که political thoughts ترکیب درست و اصطلاح اهل فنّ نیست و از مجعولات ایرانیان و نوآوریهای علمای علم سیاسی بومی است.۳ به اجمال، یادآوری میکنم که درسی با عنوان «اندیشۀ سیاسی» –– در اصل «تاریخ عقاید سیاسی» –– با تأخیر بسیار وارد تنها دانشکدۀ علم سیاست کشور شد و تا سالهای اخیر نیز از درسهای فرعی به شمار میآمد. از این حیث، اگر از ترجمههایی که بسیاری از آنها درسنامههای مقدماتی با ترجمههایی پراشتباه هستند صرف نظر کنیم، شمار نوشتهها بسیار اندک و خود آنها فاقد اهمیتاند. با سطح علمی نهاد مُعظمِ سَمْت نیز تا جایی که من میتوانم دریابم بعید میدانم در یکی دو دهۀ آینده حتیٰ یک نوشتۀ جدّی بتوان تولید کرد. ۴ تردیدی نیست که هنوز دریافت متولیان چنین نهادهایی از دانشگاه نوعی گرتهبرداری از دبیرستان است که کتابی را به دست دانشآموز میدهند و او نیز مطالب «مهم» آن را بدون انداختن یک «واو» از بَر میکند و به آموزگار تحویل میدهد.
درسی با عنوان «اندیشههای سیاسی در قرن» بیستم، در واقع، تکملهای بر «تاریخ اندیشههای سیاسی» تا پایان سدۀ نوزدهم است و، از اینرو، تا سالهای اخیر نوشتهای در این باره وجود نداشت. پیشتر نیز یکی از استادان علم سیاست کتابی را با همین عنوان کارسازی کرده بود که من در جای دیگری اشارهای به اشکالات آن کردهام. کتابی با عنوان اندیشههای سیاسی در قرن بیستم که سَمْت برای تحقق بخشیدن به «اهداف انقلاب فرهنگی» به قلم حاتم قادری منتشر کرده، مانند همۀ آثار دیگر آن استاد، به لحاظ مضمون علمی آن، اثری سخت بیارزش، به لحاظ انسجام مطالب، سخت سخیف و از نظر شیوۀ نوشتن بس گسیخته و انباشته از عبارتهای بیمعنایی است که با انشانویسیهای دبیرستانی پهلو میزند. البته، به رغم تراکم عبارتهای بیمعنا، که اینک خواننده با توجه به آنچه دربارۀ دیگر نوشتههای استاد گفتهام تصوری از آن دارد، توهم استاد نسبت به مرتبۀ علمی و مقام خود در قلمرو اندیشه و تحولات جهانی به درجهای است که گمان میکند مُجدِّدی است در آغاز هزارهای آمده است. سه صفحه و نیم «مقدمۀ» استاد آیتی در بیمعنانویسی است و جای شگفتی است که استاد پس از نزدیک به چهل سال تدریس، از زمان دانشجو– استادی تاکنون، که داستان آن را در مقالۀ نخست بازگفتهام، نمیگویم یک عبارت درست در زبان ملّی و زبان دانشگاهی که در آن درس میدهد نمیتواند بنویسد، که حتیٰ در حدِّ زبان مادری هر آدم عادی جملهای که اجزای جمله در آن درست باشد از او صادر نمیشود. در آغاز «مقدمه»، استاد، با اشارهای به حضور بیبدیل خود در آستانۀ سدهای جدید، مصداقِ «سفر حجمی در خط زمان»، نوشته است : «برای پژوهشگر، فرصت زیستن در پایان یا آغاز سدهها و هزارهها و نوشتن شأنی (!) از شئون حیات اجتماعی انسان نکتهای نیست که بتواند از آن صرف نظر کند هرچند که در انتظارهای هزارهای سهیم نبوده باشد. (!)» (قادری، ص. ۱) اگر جمله را به اجزای اصلی آن برگردانیم، باید بگویم «فرصت زیستن … و نوشتن شأنی … نکتهای نیست.» البته، این فرصت نکتهای نیست که پژوهشگر سَمْت بتواند از آن صرف نظر کند، «هرچند که در انتظارهای هزارهای سهیم» نیست. استاد، مانند «گُنگ خوابدیدهای»، طبق معمول، «به عالَمِ تمامکَر»، حدیث نفس میکند و بدیهی است که به رغم خوشبینی شگفتانگیز استاد، مبنی بر اینکه «این اتنظار برای نویسنده مایۀ دلگرمی است که مجموع مباحث، سهم خود را در گسترش مطالعات سیاسی، بخصوص اندیشۀ سیاسی در جامعۀ علمی، ایفا کند»، (قادری، ص. ۴) از این نوشته نیز جز اتلاف وقت دانشجویان و امکانات نظام علمی کشور چیزی بر جای نخواهد ماند و نه تنها «مباحث، سهم خود را در جامعۀ علمی، ایفا» نخواهد کرد، بلکه تردیدی نیست که موجب نابودی زبان ملّی، اتلاف وقت استادان و پریشانی ذهن دانشجویان خواهد شد.
جهت خرید این شماره ماهنامه قلمیاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.