در فقدان نظام علمی در کشور، که از پیآمدهای دستاندازیهای مزمن دولت در جریان عادی ــ یعنی علمی ــ امور دانشگاه است، و در شرایطی که هنوز حزبی وجود ندارد، هیچ بحثی نیست که صبغهای «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی نداشته باشد. آنچه در کوشش برای «بازسازی» نظام دانشگاهی در جریان انقلاب فرهنگی به دلایل روشن و بدیهی مغفول واقع شد، این بود که نه تنها نمیتوان دانشگاه را تصفیۀ «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی علمی کرد، بلکه آنچه با «انقلاب فرهنگی» از دری بیرون انداخته میشود، بتِ عیّار «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی دانشگاه «ایدئولوژیزده»، به شکلی دیگر، از دری که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود، وارد دانشگاه میشود و دانشگاه را از شأنِ علمی آن تهی میکند.
من بر آنم که، با انقلاب «فرهنگی»، دانشگاهی که ظاهر آن «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی بود، «سیاست» آن از ظاهر به باطن انتقال پیدا کرد تا همچون موریانهای تنۀ دانشگاه را از درون بخورد و بپوساند. بدیهی است که «زنگ» چنین آهن موریانهخوردهای را، به قول سعدی، «به صیقل نمیتوان بُرد»، بگذریم که در بنیان دانشگاه مادر، و فرزندان او، آهنی نیز وجود نداشت.۱ فهم این نکتۀ ظریف که ایدئولوژی را نمیتوان با ایدئولوژی بیرون کرد، زیرا ایدئولوژی نقیض علم است و تنها علم را میتواند از دانشگاه بیرون کند، نیازمند داشتن موضعی در بیرون مناسبات قدرت و لاجرم ایدئولوژیهای سیاسی بود که اهل انقلاب «فرهنگی»، که فرهنگ آنان عین «انقلاب» آنان بود، فاقد آن بودند و، بدین سان، به تدریج، همۀ گروههای «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی، در استتاری که منطق آن برای اهل «انقلاب» فرهنگی قابل فهم نبود، جای عالمان دانشگاه را گرفتند.
دانشکــدۀ علوم اجتماعی نمونۀ بارز ائتلاف گروههای سیاسی
بدین سان، بویژه در دو دهۀ گذشته، ائتلافی از همۀ گروههای «سیاسی»ـ ایـدئولوژیکی در دانشـکدههـــای علوم انسانی و اجتماعی تشکیل شد که یکی از نمونههای بارز آن دانشکدۀ علوم اجتماعی است که از اصولگرای افراطی تا چپ افراطیتر همزیستی بس مسالمتآمیزی دارند و آنکه در آن دانشکده حضور ندارد، به جز استثناهایی، همانا نمایندۀ علوم اجتماعی راستین است، و البته کمابیش چنین است حال دیگر دانشکدههای علوم انسانی و اجتماعی! نیازی به گفتن نیست که از آن تصفیۀ «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی انتظاری جز این نمیشد داشت؛ آنچه امروز روی دست ملّت و دولت مانده نهادی آماسیده است که منابع مادی و انسانی بسیاری برای نگهداری آن تلف میشود و جز از نابودی بنیان نظام علمی کشور از آن هیچ صادر نمیشود.
وظیفۀ دانشگاه «علمی» کردن بحث «سیاسی»ـ امنیتی است و نه امنیتی کردن بحث علمی!
ایراد بزرگی که میتوان به انقلاب فرهنگی گرفت، به اجمال، به دریافت نادرستی بازمیگردد که متولیان آن از علم داشتند و نمیدانستند که وظیفۀ دانشگاه «علمی» کردن بحث «سیاسی»ـ امنیتی است و نه امنیتی کردن بحث علمی! متولیان انقلاب فرهنگی، که به طور عمده مردمانی «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی بودند، و نه دانشگاهی، چنین مسیری را انتخاب کرده بودند. خود آنان در بهترین حالت به دلایل «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی انتخاب شده بودند و از آن پس نیز هرگز نتوانستند نعلین گشاد ایدئولوژی را از پای خود بیرون کنند. همین معیار «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی موجب شد که انتخاب علمی استادان به گزینش سیاسی آنان فروکاسته شود و، بدین سان، به طور عمده، کسانی توانستند وارد دانشگاه شوند، یا در دانشگاه بمانند، که فعالان سیاسی بودند. از اینرو، دانشگاه، به تدریج، جانشین شعبههای حزبهای مفقود شد و روشنفکران ایدئولوژیکی به استادان تبدیل شدند. جای شگفتی نیست که آنگاه که استادی به نام عَمرو یا زید به نظر میآید، نخست، موضع «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی او تداعی میشود و نه علم و تحقیقات او!۲ فعالان سیاسی و روشنفکران، به ضرورتِ منطق ایدئولوژیکی هر بحثی را «سیاسی»ـ ایدئولوژیکی میفهمند، و در نهایت کسوتی از ایدئولوژی امنیتی بر آن میپوشانند.
جهت خرید این شماره ماهنامه قلمیاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.
- قلمیاران
- کد خبر 11696
- اندیشه و حکمت
- بدون نظر
- پرینت