به گزارش قلمیاران، روشنفکران که تاریخی برآمده از اعتراض به وضع موجود داشتند، همواره در پی این بودند که کلیتی واحد از تمام نابسامانیهای ماشین تاریخ را، به نام اسطورهای تحت عنوان «لیبرالیسم» سامان ببخشند. فارغ از اینکه لیبرالیسم چیست و چه نسبتی با دیو هفت سر مدنظر روشنفکران دارد، بازخوانی این مفهوم که خود به یک دشواره تاریخی بدل شده است، خود محل نزاعی دیرپاست. نشست نقد و بررسی کتاب «چرا روشنفکران لیبرالیسم را دوست ندارند» اثر رمون بودن – جامعهشناس شهیر فرانسوی- با حضور دکتر امیرحسین خالقی (اقتصاددان و استاد دانشگاه)، محمد ماشینچیان (پژوهشگر و مترجم اندیشههای اقتصادی) و روزبه آقاجری پژوهشگر اجتماعی، تنها تلاشی برای تبیین این ایده در سامان سیاسی محدود به مرزهای ایران بود. مشروح این گفتوگو که با مدیریت مجتبی اسکندری برگزار شده بود را در قلمیاران بخوانید:
آقاجری: «رمون بودن» دراین کتاب چند تا کار میکند. یعنی در واقع من سعی کردم استدلالهایش را بیشتر بیرون بکشم. اول اینکه دغدغههای روشنفکری ضدلیبرال و چپ را بطور اخص مستقیماً به روانشناسی وصل میکند. وقتی از تئوری توطئه حرف میزند، مشخصاً به روانشناسی ارجاع میدهد. «رمون بودن» سر دعوا روی برخی مفاهیم، صحبت کسانی را که با بازار آزاد و روابط آن مشکلی دارند، به جای آنکه دارای یک زمینۀ واقعی بداند، مشخصاً به روشهای تحریک عمومی و تأثیر در عوام فرو میکاهد.این تصور را به وجود میآورد که روشنفکران به این علت یک ایدهای را پذیرفتند که به شکلی متأثر شدند و یا از طریق یک سری تبلیغاتی دچار یک نوع اعوجاج شدند. بعد کار دیگری که میکند، مخصوصاً در مورد مارکسیسم، وقتی که بااین مفاهیم و دستاوردهای پژوهشی برخورد میکند، دقیقاً همان کاری را بااین مفاهیم میکند که میگوید: روشنفکران ضد لیبرال با لیبرالیسم کردند. میگوید روشنفکران ضدلیبرال مفاهیم لیبرالیسم را به بدترین شکلاش فرو کاستند، مفاهیماش را تحریف کردند، جنبههای سازنده و پویااش را نادیده گرفتند. سپس زمانیکه در مورد مارکسیسم حرف میزند، دقیقاً همین کار را میکند. فروکاهش به افراطیترین شکلاش، مفاهیم پویا و زندهاش را یا به تمسخر میگیرد و یا اصلاً بالکل، بلاموضوع میداند در حالی که خودش جامعهشناس است. از طرفی به نظریه توطئه نقد دارد. به شدت هم نقد دارد واین را میگوید که روشنفکران ضد لیبرال با یک چنین تصوری وارد برخورد و در واقع رابطه برقرار کردن با لیبرالیسم میشوند، اما وقتی که میخواهد نفوذ چپ را نشان دهد، از یک چیزی حرف میزند که به نظر من چیزی کم از خود تئوری توطئه نیست. بند و بسط اجتماعی و شناختی،این مفهوم را بکار میبرد برای اینکه نشان دهد چگونه چپ در روشنفکران نفوذ کرده است، بسط رویکرد چپ را به عوامل پنهانی ربط میدهد؛ در حالیکه اگر روال طبیعی طی میشد، به راحتی به سمت لیبرالیسم کشیده میشدند. هرگز در کتابش ارجاع نمیدهد بهاین که ممکن است استدلالها و در واقع آموزهها و اصول موضوعه لیبرالیسم، ممکن یک سریایرادات، مشکلهایی داشته باشد که باعث زدگی روشنفکران شود،این را کاملاً سرپوش میگذارد و نادیده میگیرد.
آقای آقاجری چنین برداشتی را از کتاب کردند که کتاب در واقع خوانش سکولاریستی از لیبرال ها دارد در واقع میگوید که یک دال ناب وجود دارد و خوب مدلولهای غیر نابی بعضاً بر آن سوار شده یا از دلاش بیرون آمده واین با اصل ماجرا متفاوت است، در واقع، شما حالا یک چنین چیزی را به عنوان پیش فرض میپذیرید؟ و ۲- اینکه آیا دراین کتاب، روشنفکران به طور پیش فرض چپ فرض شدند یا روشنفکری غیر چپ هم میتوانیم داشته باشیم.
خالقی: من عرض کنم خدمتتان، من از نگاه دیگری به این کتاب نگاه کردم. کتاب در سیاق خاص نوشته شده، دربارۀ یک اندیشمند که خودش را نزدیک به لیبرالیسم میداند، میخواهد یک سیاحتی در محیط نزدیک خودش بکند، دنبال استدلال نظری به مفهوم عمیق و فلسفی خودش هم نیست. در واقع بیشتر یک تلنگری است به اینکه بعضی از دیدگاههایی که اتفاقاً نقد دیدگاههای لیبرال بر آنها استوار است، آن را میشود یک نوع دیگر دید. منتهیاین فرض را بپذیریم که با یک کتاب صد درصد نظری روبرو نیستیم. فکر میکنم سبک ترجمه هم یک خورده در داوری ما اثر میگذارد، سبک ترجمه یک جاهایی اتفاقاً به شدت ایرانی شده است، که میخواهد یک کلیتی، چیزی که دائماً تکفیر میشده، دائماً بد به آن نگاه میشده، حالا میخواهد یک کورسوئی از امید آن طرف برایش ایجاد بکند. یک چنین استنباطی من از ترجمه دارم، بعد روی همرفته اصلاً مضامین، مضامین بدی نبود، یعنی اتفاقی که شاید درایران خودمان هم باهاش یک نوع درگیر هستیم، بحث نابرابری طبقاتی، بهنظرم اتفاقاً با سادهترین زبان به آن میپردازد که اساساً بروید کمی عمیق بشوید، روی این نابرابری، اینقدر این نفی صددرصد و فوری را پیش نبرید، ببینیم نابرابری کجاست؟
جهت خرید این شماره ماهنامه قلمیاران و مطالعه کامل مطلب کلیک کنید.